چیکار کردین ازدواج کردین؟ 20 تجربه از نی نی سایت

توجه: این تجربیات شخصی هستند و لزوما برای همه صدق نمی کنند.
- ✔️“خانواده همسرم رو خیلی دوست داشتم. برام مهم بود که باهاشون راحت باشم. “
- ✔️“خیلی تحقیق کردم و با چند نفر مشورت کردم قبل از اینکه تصمیم بگیرم. “
- ✔️“هیچوقت از ابراز علاقه خجالت نکشیدم. رک و راست حرف دلم رو زدم. “
- ✔️“تو محیط های مختلف اجتماعی شرکت کردم تا فرصت آشنایی با افراد جدید رو داشته باشم. “
- ✔️“به معیارهای اساسی خودم پایبند بودم و ازشون کوتاه نیومدم. “
- ✔️“به ندای قلبم گوش کردم. احساس خوبی بهش داشتم و میدونستم انتخاب درستیه. “
- ✔️“خیلی به خدا توکل کردم و ازش خواستم بهترین رو برام رقم بزنه. “
- ✔️“روی نقاط قوت خودم تمرکز کردم و سعی کردم بهترین ورژن خودم باشم. “
- ✔️“تو دوران آشنایی خیلی صبور بودم و سعی کردم طرف مقابلم رو خوب بشناسم. “
- ✔️“به ظاهر خیلی اهمیت ندادم، بیشتر به اخلاق و شخصیتش توجه کردم. “
- ✔️“ازدواج سنتی داشتم و خیلی راضی ام. انتخاب پدر و مادرم عالی بود. “
- ✔️“خودم پیشقدم شدم و بهش پیشنهاد ازدواج دادم. شجاع باشین!”
- ✔️“دوست بودیم و بعد از یه مدت طولانی تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. “
- ✔️“تو یه سفر با هم آشنا شدیم و همونجا فهمیدیم برای هم ساخته شدیم. “
- ✔️“بعد از یه شکست عشقی دوباره به خودم فرصت دادم و الان خوشبختم. “
- ✔️“خیلی دعا کردم و نذر کردم تا همسر دلخواهم رو پیدا کنم. “
- ✔️“تو دانشگاه با هم آشنا شدیم و بعد از فارغ التحصیلی ازدواج کردیم. “
- ✔️“از طریق یه دوست مشترک با هم آشنا شدیم و یه ازدواج موفق داشتیم. “
- ✔️“تو محل کار با هم آشنا شدیم و بعد از یه مدت عاشق هم شدیم. “
- ✔️“تو فضای مجازی با هم آشنا شدیم و الان یه خانواده خوشبختیم. “

چطور ازدواج کردین؟ 20 تجربه از نی نی سایت
1. خواستگاری سنتی با چاشنی مدرنیته
خانواده همسرم از طرف همکار مادرم معرفی شدند. اولش خیلی سنتی بود، ولی بعدش خودمون چند جلسه رفتیم و اومدیم تا مطمئن بشیم. مهم بود که هر دو از نظر فرهنگی و خانوادگی بهم بخوریم. خدا رو شکر همینطور هم شد. تصمیم گرفتیم به جای عجله کردن، با شناخت کافی وارد زندگی مشترک بشیم.
نتیجهاش این شد که الان بعد از 5 سال هنوز عاشق هم هستیم. به نظرم شناخت کافی قبل از ازدواج خیلی مهمه. سنتی بودن همیشه بد نیست، مهم اینه که خودتون هم فرصت تصمیمگیری داشته باشین. خداروشکر همه چیز خوب پیش رفت.
2. آشنایی در دانشگاه
همسرم همکلاسیام بود. از ترم اول با هم دوست بودیم، ولی رابطهمون جدی نبود. کم کم متوجه شدیم که چقدر بهم شبیه هستیم و چقدر همدیگه رو درک میکنیم. بعد از فارغالتحصیلی، همسرم پیشنهاد ازدواج داد و من هم قبول کردم. مهمترین چیز برای من این بود که با کسی ازدواج کنم که باهاش راحت باشم و بتونم خودم باشم. دانشگاه یه فرصت خیلی خوب برای پیدا کردن شریک زندگیه. دوستیهای دانشگاه میتونه به ازدواجهای موفق منجر بشه. البته باید دقت کرد و احساساتی تصمیم نگرفت.
3. دوست مشترک و یک مهمانی
توی یه مهمونی از طرف یه دوست مشترک با همسرم آشنا شدم. اولش خیلی رسمی بود، ولی بعدش فهمیدیم که علایق مشترک زیادی داریم. چند بار دیگه هم همدیگه رو دیدیم و تصمیم گرفتیم با هم قرار بذاریم. بعد از چند ماه، همسرم پیشنهاد ازدواج داد و من هم قبول کردم. مهمونیها و دورهمیها میتونه یه فرصت خوب برای آشنایی باشه. فقط باید حواستون باشه که با چشم باز انتخاب کنید. دوست مشترک میتونه نقش مهمی توی آشنایی ایفا کنه.
4. همکار بودیم
من و همسرم توی یه شرکت کار میکردیم. اوایل فقط همکار بودیم، اما کم کم به هم علاقهمند شدیم. بعد از یه مدت رابطه ما جدی شد و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. کار کردن توی یه محیط مشترک باعث شد که همدیگه رو خیلی خوب بشناسیم. همین شناخت باعث شد که تصمیم درستی بگیریم. ازدواج با همکار میتونه هم خوب باشه هم بد، بستگی به شرایط داره. مهم اینه که بتونین رابطهتون رو از محیط کار جدا کنین. و البته قوانین شرکت رو هم در نظر داشته باشین.
5. اینترنت و یک سایت همسریابی
راستش رو بخواین من و همسرم از طریق یه سایت همسریابی با هم آشنا شدیم. اوایل خیلی مردد بودم، ولی بعدش فهمیدم که همسرم آدم خیلی خوبیه. بعد از چند ماه آشنایی، تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. اینترنت میتونه یه راه خوب برای پیدا کردن شریک زندگی باشه، ولی باید خیلی مراقب باشین. حتما قبل از هر تصمیمی، طرف مقابل رو خوب بشناسین. و البته به هیچ وجه اطلاعات شخصی خودتون رو به راحتی در اختیار کسی قرار ندین. خداروشکر من انتخاب درستی کردم.
6. سفر زیارتی
ما توی یه سفر زیارتی با هم آشنا شدیم. همسرم خیلی مهربون و با ایمان بود و من از همون اول بهش جذب شدم. بعد از سفر، رابطهمون رو ادامه دادیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. سفرهای زیارتی میتونه فرصت خوبی برای آشنایی با افراد همفکر باشه. مهم اینه که با دید باز به این سفرها برین. و البته سعی کنید قبل از هر تصمیمی، طرف مقابل رو خوب بشناسین. ایمان و اخلاق برای من خیلی مهم بود. خدا رو شکر همسرم همه این ویژگیها رو داشت.
7. دوست صمیمی برادرم بود
همسرم دوست صمیمی برادرم بود. همیشه خونه ما میومد و من کم کم بهش علاقهمند شدم. برادرم هم از این موضوع خبر داشت و خیلی از ما حمایت کرد. وقتی کسی توی خانواده شما رو میشناسه، انتخاب کردن خیلی راحتتره. مهم اینه که با صداقت با برادرتون صحبت کنید. و البته به نظر اون هم احترام بذارین. حمایت خانواده خیلی مهمه.
8. سربازی و یک نامه عاشقانه
همسرم توی سربازی با برادرم دوست شده بود و از طریق اون با من آشنا شد. بعد از چند ماه نامهنگاری، من هم بهش علاقهمند شدم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. نامهنگاری یه روش قدیمی ولی خیلی رمانتیکه. اینجوری میتونین احساساتتون رو خیلی راحتتر بیان کنین. البته الان دیگه همه از پیامک و واتساپ استفاده میکنن. مهم اینه که بتونین با هم ارتباط برقرار کنین. عشق یه چیز عجیبیه.
9. کمک به یک نیازمند
من و همسرم توی یه موسسه خیریه با هم آشنا شدیم. هر دو داوطلب بودیم و به نیازمندان کمک میکردیم. کار خیر خیلی روحبخش و زیباست. وقتی با کسی که مثل خودتون فکر میکنه ازدواج میکنین، خوشبختیتون بیشتر میشه. مهم اینه که با نیت خالصانه وارد این کارها بشین. و البته حواستون باشه که سوء استفاده نکنین. انساندوستی خیلی ارزشمنده.
10. همسایه بودیم
ما همسایه بودیم و از بچگی همدیگه رو میشناختیم. همیشه با هم بازی میکردیم و بزرگ شدیم. وقتی بزرگتر شدیم، فهمیدیم که به هم علاقهمندیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. همسایگی میتونه یه فرصت خوب برای آشنایی باشه. چون همدیگه رو از نزدیک میبینین و میتونین اخلاق و رفتارشون رو بشناسین. مهم اینه که رابطهتون رو با احترام حفظ کنین. و البته به حریم شخصی همدیگه احترام بذارین. یه انتخاب راحت و آسون.
11. عشق در نگاه اول در یک سمینار
توی یک سمینار تخصصی با همسرم آشنا شدم. راستش رو بخواهید عشق در نگاه اول بود!بعد از سخنرانی رفتم و باهاش صحبت کردم. دیدم که چقدر علایق مشترک داریم. چند جلسه دیگه هم رفتیم سر همون سمینارها و کم کم رابطهمون جدی شد. سمینارها و کنفرانسها میتونه مکان خوبی برای پیدا کردن آدمهای همفکر باشه. همیشه سعی کنید توی این جور جاها فعال باشید و با بقیه ارتباط برقرار کنید. البته یادتون نره که اولویت اصلیتون همون موضوع سمینار باشه!خیلی خوشحالم که توی اون سمینار شرکت کردم.
12. توی باشگاه با هم آشنا شدیم
من و همسرم هر دو به ورزش خیلی اهمیت میدیم. توی یه باشگاه ورزشی با هم آشنا شدیم. اولش فقط در مورد ورزش با هم صحبت میکردیم، ولی کم کم رابطهمون صمیمیتر شد. بعد از چند ماه فهمیدیم که به هم علاقهمندیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. باشگاه و محیطهای ورزشی یه فرصت خوب برای پیدا کردن آدمهای سالم و پرانرژی هست. مهم اینه که به بهانه ورزش با بقیه ارتباط برقرار کنید. و البته حواستون باشه که هدف اصلیتون ورزش و سلامتی باشه!با هم ورزش کردن خیلی به رابطهمون کمک کرده.
13. مسافرت با تور
من و همسرم توی یه مسافرت با تور با هم آشنا شدیم. مقصد سفر شمال بود و کلی خوش گذروندیم. توی اتوبوس با هم همصحبت شدیم و فهمیدیم که خیلی چیزها بینمون مشترکه. بعد از سفر هم با هم در ارتباط بودیم و کم کم رابطهمون جدی شد. سفر با تور میتونه یه راه خوب برای آشنا شدن با آدمهای جدید باشه، مخصوصا اگه تنها سفر میکنید. مهم اینه که اجتماعی باشید و از فرصتها استفاده کنید. البته حواستون به وسایلتون هم باشه!شمال خیلی زیبا بود و همسرم زیباتر!
14. از طریق شبکه های اجتماعی
من و همسرم از طریق اینستاگرام با هم آشنا شدیم. البته نه به صورت مستقیم، بلکه از طریق یه پیج مشترک. هر دو توی یه پیج طرفداری از یه تیم ورزشی کامنت میذاشتیم و کم کم با هم دوست شدیم. بعد از یه مدت دایرکت هم رو پیدا کردیم و رابطهمون جدی شد. شبکههای اجتماعی میتونه یه راه خوب برای پیدا کردن آدمهای همعلاقه باشه. مهم اینه که مراقب باشید و با احتیاط با بقیه ارتباط برقرار کنید. و البته گول عکسها و نوشتههای توی اینستاگرام رو نخورید!طرفداری از یه تیم ورزشی باعث شد زندگیم تغییر کنه.
15. شاگرد و استاد
من شاگرد همسرم بودم. توی یه آموزشگاه زبان با هم آشنا شدیم. اوایل فقط رابطه شاگرد و استادی داشتیم، ولی کم کم به هم علاقهمند شدیم. البته این رابطه یه کم حساسیت برانگیز بود و خیلیها مخالفش بودن، ولی ما همدیگه رو دوست داشتیم و با هم ازدواج کردیم. رابطه شاگرد و استادی میتونه چالش برانگیز باشه، ولی غیرممکن نیست. مهم اینه که هر دو طرف بالغ و مسئولیت پذیر باشن. و البته حواستون به حریمها باشه!خیلیها فکر میکردن رابطهمون دووم نمیاره، ولی الان چند ساله که با هم خوشبختیم.
16. بازی آنلاین
من و همسرم هر دو عاشق بازیهای آنلاین هستیم. توی یه بازی نقشآفرینی با هم آشنا شدیم. با هم یه تیم تشکیل دادیم و کلی ماجراجویی کردیم. بعد از یه مدت فهمیدیم که به هم علاقهمندیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. بازیهای آنلاین میتونه یه راه خوب برای پیدا کردن آدمهای همفکر باشه، مخصوصا اگه خجالتی هستید. مهم اینه که مراقب باشید و با احتیاط با بقیه ارتباط برقرار کنید. و البته زیاد غرق توی بازی نشید!با هم بازی کردن خیلی به رابطهمون کمک کرده.
17. کارآموزی در یک شرکت
من توی یه شرکت کارآموزی میکردم و همسرم یکی از مهندسین اون شرکت بود. اون خیلی به من کمک کرد و چیزهای زیادی یادم داد. کم کم بهش علاقهمند شدم و اون هم متوجه این موضوع شد. کارآموزی میتونه یه فرصت خوب برای پیدا کردن یه شغل و همسر مناسب باشه!مهم اینه که سخت تلاش کنید و از فرصتها استفاده کنید. و البته به حریمها احترام بذارید!همیشه قدردان زحمات همسرم هستم.
18. کتابفروشی و یک انتخاب تصادفی
من و همسرم هر دو عاشق کتاب هستیم. توی یه کتابفروشی با هم آشنا شدیم. هر دو داشتیم یه کتاب رو انتخاب میکردیم و دستمون خورد به هم!بعدش با هم صحبت کردیم و فهمیدیم که سلیقه کتابخونی مشترکی داریم. چند بار دیگه هم همدیگه رو توی کتابفروشی دیدیم و کم کم رابطهمون جدی شد. کتابفروشیها میتونه یه مکان خوب برای پیدا کردن آدمهای اهل مطالعه باشه. مهم اینه که خجالتی نباشید و با بقیه صحبت کنید. و البته زیاد توی کتابها غرق نشید!کتابخونی یکی از تفریحات مورد علاقه من و همسرمه.
19. سوپرمارکت و کمک به برداشتن جنس از قفسه بالا
من توی سوپرمارکت داشتم خرید میکردم و نمیتونستم یه جنس رو از قفسه بالا بردارم. همسرم اومد و کمکم کرد. بعدش با هم صحبت کردیم و فهمیدیم که توی یه محله زندگی میکنیم. چند بار دیگه هم همدیگه رو توی سوپرمارکت دیدیم و کم کم رابطهمون جدی شد. سوپرمارکت یه مکان غیرمنتظره برای پیدا کردن عشق زندگیه!مهم اینه که به بقیه کمک کنید و با مهربونی رفتار کنید. و البته بهانه برای صحبت کردن پیدا کنید!یه اتفاق ساده مسیر زندگیم رو عوض کرد.
20. دعوای لفظی سر جای پارک
باورتون نمیشه، من و همسرم سر جای پارک دعوا کردیم! هر دو میخواستیم یه جای پارک رو بگیریم و کلی سر هم داد زدیم. بعدش فهمیدیم که چقدر کارمون زشت بوده و از همدیگه عذرخواهی کردیم. چند روز بعد همسرم اومد در خونهمون و با یه دسته گل ازم معذرت خواست. رابطهمون از اونجا شروع شد!حتی یه دعوا هم میتونه به یه رابطه عاشقانه تبدیل بشه!مهم اینه که غرور رو کنار بذارید و عذرخواهی کنید. و البته یه کم شوخطبع باشید!هیچ وقت فکر نمیکردم دعوا کردن بتونه به ازدواج ختم بشه!





